بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتـم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتـم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجــــودم
شـــــدم آن عاشـــق دیوانـــه که بــــــودم
کجایی ک تنهایی و بی کسی
با من آشنا کرده حس غمو
ببین داغ دوری از آغوش تو
به زانو درآورده احساسمو
همه فکر و ذکرم شدی و هنوز
داره آب میشه دلم پای تو
ببین قفل لب های من وا شده
منو قصه گو کرده چشمای تو
خیالم رو از عمق دلواپسی
تا رویای بوسیدنت میبرم
سکوت شبو گریه پر میکنه
شبایی ک از خواب تو میپرم
نشد قسمتم باشی و پیش تو
به لبخند هر روزت عادت کنم
منو محو چشمای مستت کنی
تو رو مثل کعبه عبادت کنم
"زندونی" ... خواننده حسین زمان